جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
×

اشعار طنز ماه رمضان ۱۴۰۳ | شعر طنز ماه مبارک رمضان

اشعار طنز ماه رمضان

اشعار طنز ماه رمضان

دل میرود زدستم! دکتربده دوا را
نسخه بپیچ کم کم، دردم شد آشکارا

دل درد و زخم معده آید سراغم این ماه
لطفی کن ای طبیبا ، معذوردار ما را

کلّیه ام دوباره این ماه سنگ سازد
آمپول و قرص و شربت تجویز کن نگارارا

ازفرط تشنه کامی چشمم رود سیاهی
باشد که باز بینم ، در مطّب آشنا را

هردکتری که رفتم آنهم سرش شلوغ است
بعضی کند مداوا ، با عدّه ای مدارا

دکتر خیال کرده دردم بهانه باشد
عذرم نمی پذیرد یا ایها السکارا

امّا صلاح این است! باید گرفته باشی
دفترچه بیمه دستی، دستی دگر دوارا

وقت ناهار کمتر باید که خورده باشی
افطار هم دوباره ، فرصت شمار یارا

درمسجدِ مَحلّه ،ما را گذرندادند
گفتن پیاز خوردی! تغییرده ، غذا را

یک ماه روزه خوردی در پستوی اتاقت
۱۰روز هم گذشته سّرت کن آشکارا

درخواب نازبودم!! گفتا یکی سحرگاه
وخه یره دگه سحر رفت باخار قتقارا

اشعار طنز ماه رمضان

سحرگاهان به قصد روزه داری

شدم بیدار از خواب و خماری

برایم سفره ای الوان گشودند

به آن هر لحظه چیزی را فزودند

برنج و مرغ و سوپ وآش رشته

سُس و استیک با نان برشته

خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم

کمی از این کمی از آن چشیدم

پس از آن ماست را کردم سرازیر

درون معده ام با اندکی سیر

وختم حمله ام با یک دو آروغ

بشد اعلام بعداز خوردن دوغ

سپس یک چای دبش قند پهلو

به من دادند با یک دانه لیمو

خلاصه روزه را آغاز کردم

برای اهل خانه ناز کردم

برای اینکه یابم صبر و طاقت

نمودم صبح تا شب استراحت

دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا

کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا

به افطاری برایم شد فراهم

زدم تو رگ کمی از زولبیا هم

وسی روزی به این منوال طی شد

نفهمیدم که کی آمد و کی شد

به زحمت صبح خود را شام کردم

به خود سازی ولی اقدام کردم

به شعبان من به وزن شصت بودم

به ماه روزه ده کیلو فزودم

اگرچه رد شدم در این عبادت

به خود سازی ولیکن کردم عادت

خدایا ای خدای مهر و ناهید

بده توش و توانی را به« جاوید»

که گیرد سالیان سال روزه

اگرچه او شود از دم رفوزه

این مطلب مفید بود ؟
بدمتوسطخوبخیلی خوبعالی
( تعداد رای دهنده 7, میانگین امتیاز: 5,00 از 5)
Loading...