پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
×

دلایل حمله اعراب به ایران

حضرت علی را کسی مجبور به این جنگ نکرده بود ودین اسلام هم نباید با زور و لشکر کشی گسترش می یافت.

پاسخ: 

پرسشگر گرامی با سلام و احترام و سپاس از ارتباط با این مرکز.
در اسلام جنگ به منظور کشور گشایی و قدرت گرایی جایز نیست. امام علی علیه السلام در این جنگ حضور نداشته اند و دلیلی وجود ندارد که ایشان اساسا با آغاز این جنگ ها موافق باشد. البته در حین جنگ ها و یا بعد از آن شرایط به گونه ای فراهم می شد که بدان جهت امام با خلفا همکاری می نمود. ( مشورت و راهنمایی )

همکاری امام در راستای مصالح جهان اسلام بود ،نه به معنای تایید حکومت خلفا و تایید مشروعیت جنگ. امام نه به طور مطلق موافق جنگ ها بود و نه به طور مطلق مخالف: امام با بعضی از امور موافق و با بعضی از امور مخالف بود که می توان از آن به عنوان سیاست بی طرفانه یاد کرد. جنگ ها هم آثار مفید و سازنده داشت و هم آثار منفی و زیانبار. از آن جهت که برخی آثار مفید را در پی داشت، مورد تایید امام بود اما از سوی دیگر به دلیل این که جنگ ها برخی از شرایط جهاد و دفاع مورد نظر اسلام را نداشت و برخی پیامد های منفی داشت، امام مخالف بود.

با توجه به محتوای دین اسلام (که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و… است) و سیره پیامبر و امامان(ع)، می‏توان به این نتیجه رسید که جهاد و دفاع و شیوه جنگی برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود ضوابط و شرایط پذیرفته است.

جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگ‏های کشور گشایی و فتوحات پادشاهان با انگیزه مادی نیست، بلکه مبارزات رهایی بخش است. شعار پیامبر رستگاری، آزادی و آزادگی بشر بود (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا) . می‏کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگ‏های پیامبر تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏های سازنده حضرت موانع ایجاد می‏کردند، حال اگر پیامبر موانع را از مسیر راه بر نمی‏داشت، نمی‏توانست به هدف‏های والای خویش که هدایت و رستگاری بشر بود، نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می‏گرفت تا مانع‏های مسیر رشد زدوده شده و راه برای سعادت و رستگاری هموار گردد.

اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا می‏داند:
۱. برای نابودی آثار شرک و بت پرستی. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است. از این رو پیامبر اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت می‏کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.

۲. برای نابودی نقشه‏های دشمنان، کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را می‏کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.

۳. برای آزادی در تبلیغ، زیرا هر آیینی حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند . اگر کسانی مانع این کار شوند، می‏توان با توسل به زور این حق را به دست آورد.(۱)

می‏توان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسان‏ها قرار داد. دفاع یکی از ضروریات در زندگی بشر است.
دفاع در زندگی بشر همانند غرایز است که از درون انسان می‏جوشد، اسلام این ویژگی را هدایت نموده و با برنامه خاصی، به آن جهت داده است.

هر کس دین اسلام را بپذیرد ، بر اساس آن، برنامه دفاعی خود را تنظیم می‏کند. این برنامه دفاعی خردمندانه است و با منطق و برهان می‏توان از آن دفاع نمود.
در مورد حمله اعراب به ایران امام علی(ع) موضع محتاطانه ای داشت . آن جا که اعراب به دفاع مشروع می پرداختند، حضرت موافق بود، اما وقتی که عرب ها به ظلم رو آوردند، امام مخالف این کار بود.

اما در مورد حضور امام حسن و امام حسین در نبرد مذکور، از منابع معتبر استفاده می‌شود که در فتح ایران شرکت نکرده‌اند.
بنابر نقل ابن اثیر، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی، حسن و حسین(ع) بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند…(۲)

بیشتر مطالبی که مورخان در باره جنگ‌های صدر اسلام نوشته‌اند، از تاریخ طبری می‌باشد، که پذیرش هر کدام نیاز به بررسی دقیق دارد.
طبری مطالب تاریخی را از راویان مختلف نقل می‌کند که برخی دروغگو و غیر موثق بوده‌اند، از جمله سیف بن عمر که خیلی از مطالب مربوط به جنگ‌های ایران و عرب‌ها و مطالبی را که از علی و فرزندان وی در این باره نقل شده، از طریق وی است.

جواد علی (از مورخان) معتبر می‌گوید: طبری در استفاده از مآخذ، اصول اهل حدیث را در نظر نگرفته و از چهره‌های ضعیف هم روایت کرده است.
او روایات سیف بن عمر را که متهم به زندقه است و خود طبری هم نظر مساعدی نسبت به وی ندارد، نقل می‌کند( ۳)بر این اساس اگر در برخی از منابع سخن از شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در جنگ ایران و مسلمانان آمده است، واقعیت ندارد

افزون براین مسلمانان مردم ایران را قتل عام نکردند واین مطلب از دروغ هائی است که دشمنان اسلام مطرح کرده اند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۰۶ و ۲۰۷.
۲. احمد زمانی، حقایق پنهان، ص ۱۱۷.
۳. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا(ص)، ص ۱۲۴.

جهت آگاهی بیش تر به گفتار زیر توجه نمائید:

پیامبر در سال یازدهم هجری وفات کرد و این جنگ ها پس از وفات پیامبر اکرم راه اندازی شد. پس از پایان گرفتن مشکلات اولیه نصب خلیفه، دستگاه خلافت به فکر حمله به ایران و روم افتاد. حمله نیروهای دستگاه خلافت، از سال دوازدهم هجری شروع شد و ابوبکر در سال سیزدهم هجری درگذشت و پس از او عمر بن خطاب دنباله این حمله ها را گرفت

متاسفانه در این مساله مانور های بسیاری دشمنان ما داده اند که نابودی تمدن ایران به دست مسلمانان صورت پذیرفته است در صورتی که در هیچ مأخذ و منبع تاریخی نیامده که تمدن ایران در آن عصر نابود شد و همچنین در هیچ مأخذ و منبعی نیامده که مسلمانان تمدن ایران را نابود کردند.

به عنوان مثال، نماینده نیروهای جنگی مسلمانان به یزدگرد سوم گفت: «ما آمدیم تا مردم را از عبادت انسان ها به عبادت خداوند و از ظلم به عدالت اجتماعی دعوت کنیم» این جمله نشانگر فهم بالای مسلمانان بود، ولی خسرو پرویز که پادشاه و شاهنشاه ایران بود، وقتی نامه پیامبر را خواند ،خشمگین شد . از اینکه در نامه نام پیامبر مقدم بر نام او آمده بود برآشفت . دستور جلب پیامبر را صادر و نامه را با خشم پاره کرد . این در زمانی بود که حاکم روم با احترام نامه پیامبر را خواند .به روحانی بزرگ روم داد و یا حاکم مصر نامه را با احترام خواند و با هدایا جواب آن را داد.

وضع ایران پیش از اسلام چنین بود
در کتاب «تاریخ ایرانیان و عرب ها در زمان ساسانیان» ترجمه دکتر عباس زریاب و نوشته تئودور نولدکه آمده است:

مملکت ایران در زمان یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی روی به ناتوانی گذاشت . دشمنان از هر سو به آن دلیر شدند . از کناره های آن یکی پس از دیگری بگرفتند و ویران کردند. پس از آنکه از پادشاهی او دو سال یا چهار سال گذشت، عرب به خاک او حمله کردند. (ص ۴۱۸)

این جمله می رساند که کشور ایران در اواخر دوره ساسانی در حال ویرانی بود . کشورهای قدرتمند آن زمان به این کشور حمله می کردند . حکومت ساسانی نمی توانست از خود دفاع کند . چون تشکیلات سیاسی و نظامی از درون ویران شده بود، به طور طبیعی نمی توانستند در برابر مسلمانان مهاجم از خود دفاع کنند.

در لغتنامه دهخدا آمده است:

دولت هخامنشی در سال ۳۳۰ قبل از میلاد به دست اسکندر مقدونی منقرض شد . تخت جمشید در آتش بسوخت . ایران جزو امپراطوری مقدونی شد. (لغتنامه، کلمه ایران) مقدونیان تخت جمشید را آتش زدند، در حالی که مسلمانان دست به این بنای باستانی حیرت آور نزدند و آن را حفظ کردند.

دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید:

سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد، ولی نه به خاطر قدرت زرهی عرب بلکه ضعف و فساد بر دولت ساسانی غلبه کرده بود. اصلا مقارن هجوم عرب، ایران از پای درآمده بود. دولت ساسانی در آن روزگار مانند مرده حضرت سلیمان علیه السلام بود که بر عصایی تکیه داشت و موریانه عصا را خورد و آن پیامبر به زمین افتاد. ضعف و فساد در همه ارکان کشور راه یافته و دولت ساسانی روی به نکبت و ذلت نهاده بود. (تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص ۱۵۷)

این جمله می فهماند که حکومت ساسانی در عصر ظهور اسلام، در حال نابودی بود . دیگر نمی توانست به دست ساسانیان حیات تازه بگیرد.

یکی از خصوصیات دولت ساسانی، مخالفت با گسترش علم بود. آنان مردم را به طبقات مختلف تقسیم کردند . برای هر طبقه ای وظیفه ای خاص تعیین کردند .هیچ طبقه ای حق نداشت از امتیازاتی که طبقات دیگر داشته بهره مند شود. به عنوان مثال طبقه دبیران حق داشتند درس بخوانند و با سواد شوند در حالی که طبقات پایین حق نداشتند. دکتر عبدالحسین زرین کوب در تاریخ ایران بعد از اسلام به داستان کفشگری اشاره می کند که آرزو داشت پسرش درس بخواند چون در پسر خود هوش زیاد و استعداد فراوان می دید . او حاضر شد برای این کار، خرج زیادی هم بکند ،ولی وقتی به نوشیروان گفتند که فلان کفشگر حاضر است علوفه فراوانی برای لشگر ایران تهیه کند به شرط اینکه پسرش بتواند درس بخواند، نوشیروان قبول نکرد و علوفه ها را پس دادند. (۱۶۲) کشوری که در آن علم در اختیار گروه خاصی باشد، کشور ماندگار نخواهد شد و شکست می خورد در حالی که دین اسلام و مسلمانان علم را برای همه می خواستند .در زمان ساسانیان به خاطر طبقاتی بودن علم، به علم توجه زیادی نشد حتی در آن زمان، کتاب کم نوشته شد.

مناشه می گوید:

ایرانیان بقایای تمدن تلطیف شده و پرورده ای را به اسلام تحویل دادند که بر اثر حیاتی که این دین در آن دمید، جان تازه گرفت. (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۳۲۸، به نقل از تمدن ایرانی، به قلم جمعی از خاورشناسان، ترجمه دکتر عیسی بهنام) این جمله می رساند که با آمدن اسلام به ایران تمدن ایران جان تازه گرفت . پیش از اسلام، این تمدن مرده بود. این سخن گروهی از خاورشناسان است با اینکه خاورشناسان نسبت به اسلام دید خوشی ندارند ولی در برابر واقعیات تاریخی نمی توان کاری کرد.

آیت الله، شهید مرتضی مطهری می گوید:

اسلام به ایران حیاتی تازه بخشید . تمدن در حال انحطاط ایران به واسطه اسلام جان تازه گرفت و شکل تازه ای یافت. (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۳۳۶)

آیت الله مطهری به دانشگاه جندی شاپور اشاره می کند و می گوید:

دانشگاه جندی شاپور تا قرن چهارم به حیات خود ادامه داد . پس از آنکه حوزه علمی بغداد تأسیس شد، این دانشگاه از رونق افتاد و به تدریج تعطیل شد . خلفای عباسی قبل از تأسیس دانشگاه بغداد از اساتید دانشگاه جندی شاپور استفاده می کردند. ادعای نابودی دانشگاه جندی شاپور در زمان فتح ایران، از بی اطلاعی است. البته دانشگاه جندی شاپور را علمای مسیحی اداره می کردند . علمای مسیحی به روم وابستگی داشتند. روح این دانشگاه، رومی بود، نه ایرانی و مسیحی بود ،نه زرتشتی. (ص ۲۷۱)

آیت الله مطهری به مسأله کتابسوزی اشاره می کند و می گوید:

در هیچ مدرک و مأخذی نیست که ایران کتابخانه ملی داشت .در زمان فتح ایران مسلمانان هیچ کتابخانه ای در ایران را آتش نزده اند. آتش به کتابخانه زدن و کتابخانه ملی داشتن ایران در آن زمان، افسانه است. در آن زمان نه کتابخانه ملی وجود داشت و نه مسلمانان به آن آتش زده اند. (خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۲۷۱ به بعد)
برای آشنائی با وضع ایرا ن قبل ا زاسلام و چگونگی اسلام آوردن ایرانیان و عقائد آنان به کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران از آیت الله شهید مطهری ،مراجعه نمائید .

منبع:pasokhgoo.ir

این مطلب مفید بود ؟
بدمتوسطخوبخیلی خوبعالی
( تعداد رای دهنده 56, میانگین امتیاز: 2,84 از 5)
Loading...